هیات متوسلین به حضرت رقیه خاتون(ع) گوریگاه

هیات متوسلین به حضرت رقیه خاتون (ع)

درباره ما


سلام بر رقیه خاتون

نویسندگان

موضوعات مطالب

دیگر امکانات

من اگر ما نشوم ، تنهايم

زیارت عاشورا آیه قرآن ساعت فلش مذهبی

کج شدن تصاوير

مطالب اخیر وبگاه

لینک دوستان وبگاه


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حضرت رقیه خاتون طفل سه ساله امام حسین و آدرس yaroghayi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب

برچسب‌ها

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
دوباره فاطمیه آمده ... یا فاطمه زهرا (س) شهادت حضرت فاطمه (س) بر همه مسلمانان جهان تسلیت باد...

 

من عاشق محمد(ص) هستم را لایک کنید

در پي اهانت مجله فرانسوي به رسول الله الاعظم محمد مصطفي صلي الله عليه و آله، پيشنهاد و درخواست مي كنم اين تصوير و متن زير؛ شعارهاي آن به صورت هشتگ ها را بازنشر بدهيد
 
 
شهاب مرادی در صفحه اینستاگرامش نوشت:
 
روايت شده؛ بعد از رحلت رسول خدا، شخص نامسلمان و تازه واردي در مدينه، بعد از ملاقات و پرسش هايي از اميرالمومنين علي عليه السلام، وقتي پاسخ سخت ترين سوال هايش را گرفت از حضرت پرسيد: آيا تو محمدي؟ مولا اين سخن را محترمانه ندانست و فرمود: واي بر تو! "من بنده اي از بنده هاي محمدم" انا عبدٌ من عبيدِ محمّد - لذا به نظر ميرسد شعار "من محمدم" شعار مودبانه اي نباشد
 
در پي اهانت مجله فرانسوي به رسول الله الاعظم محمد مصطفي صلي الله عليه و آله، پيشنهاد و درخواست مي كنم اين تصوير و متن زير؛ شعارهاي آن به صورت هشتگ ها را بازنشر بدهيد: 
 
I love Mohammad "P.B.U.H"
 
I hate terrorism.
I condemn insulting the holy prophets.
من عاشق محمدم
از تروريسم متنفرم
توهين به پيامبران الهي را محكوم ميكنم
 
برای بازنشر این عبارات به صفحه زیر مراجع کنید:
 

http://instagram.com/p/x3uhLKGcPv/?modal=true

هادی قادری در یک شنبه 28 دی 1393 |

بزرگترین سفره ی نذری حضرت رقیه(س) به مناسبت شب شهادت این بانوی بزرگوار شب گذشته در خیابان آستانه قم پهن گردید .

بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه (س) + تصاویر

بزرگترین سفره ی نذری حضرت رقیه(س) به مناسبت شب شهادت این بانوی بزرگوار شب گذشته در خیابان آستانه قم پهن گردید .

 بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

 بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

 بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

بزرگترین سفره‌ ی نذری حضرت رقیه

 

هادی قادری در پنج شنبه 11 دی 1393 |
 

 

بازسازی و تعمیر قبر حضرت رقیه علیها السلام در سال 1280

 

پس از گذشت قرن ها، مقبره و گنبد و بارگاه حضرت رقیه فرسوده شده و احتیاج به مرمت و بازسازی پیدا میکند در حدود سال 1280 هجری قمری در جریانی بسیار شگفت عده ای خبردار می شوند که آب به قبر حضرت رقیه نفوذ کرده است و همین مسئله زمینه ای برای بازسازی حرم ایشان را فراهم می آورد و عده ای از بزرگان شیعه اقدام به مرمت مقبره می کنند.

 

چگونگی مرمت قبر حضرت رقیه از زبان آیت الله میرزا هاشم خراسانی

 

ایت الله حاج میرزا هاشم خراسانی می گوید: عالم جلیل، شیخ محمد علی شامی از علماء و محصلین نجف اشرف به من فرمود: جد مادری من، جناب آقا سید ابراهیم دمشقی که مرد بسیار شریف و محترمی بود که متجاوز از 90 سال عمر کرد. نسبش به سید مرتضی علم الهدی می رسید، تنها سه فرزند دختر داشت. شبی دختر بزرگ ایشان، حضرت رقیه علیها السلام را در خواب می بیند و ایشان به او می فرمایند: به پدرت بگو تا به والی شهر خبر دهد که آب به قبر نفوذ کرده است و قبر من نیازمند تعمیر می باشد. دختر سید ابراهیم خواب را برای پدر نقل می کند، ولی ایشان به واسطۀ ترس از عواقب این خبر، به آن اهمیت نمی دهد. شب دوم دختر دیگر سید ابراهیم همان خواب را می بیند و آن را برای پدر نقل می کند، ولی ایشان باز هم به خواب اهمیت نداده و به آن ترتیب اثری نمی دهند. شب سوم دختر آخری مجدداً همان خواب را می بیند و خوابش را برای پدر نقل می کند، ولی باز هم سید ابراهیم به آن ترتیب اثری نمی دهد. در شب چهارم سید ابراهیم حودش حضرت رقیه را در خواب می بیند و آن نازدانه در خواب با تندی به او می گویند که چرا والی شهر را خبردار نکردی تا قبر مرا تعمیر کند؟ سید ابراهیم پس از آن سه خواب و خوابی که خود دیده بود، مجبور می شود که اقدامی انجام دهد. فردا سید ابراهیم نزد فرماندار شهر می رود و جریان خواب های دیده شده را برای او شرح می دهد. فرماندار پس از شنیدن صحبت های سید ابراهیم، علماء و بزرگان شیعیان را دعوت کرده و جریان را برای آنها نقل می کند و از آنها می خواهد که روز بعد همگی غسل نموده و با لباس های نظیف برای بازکردن قفل جمع شوند. فرماندار چنین پیشنهاد کرد که هرکس قفل درب ضریح به دست او باز شود، قبر را نبش کرده و برای تعمیر قبر، جسد مطهر را بیرون آورده. بزرگان شهر با نهایت ادب غسل کردند و لباس های نظیف بر تن نمودند. افراد مختلفی کلید به قفل انداختند، اما قفل به دست کسی باز نشد، مگر به دست سید ابراهیم و کلنگ در زمین اثر نکرد مگر وقتی که سید ابراهیم کلنگ بر زمین زد. سید ابراهیم قبر حضرت رقیه را شکافت و بدن را صحیح و سالم در کفنی صحیح و سالم مشاهده نمود. همان طور که حضرت در خواب گفته بودند، آب وارد قبر شده بود. سید ابراهیم سه روز تمام ، بدن سالم و مطهر حضرت رقیه علیها السلام را روی زانو گذاشته و گریه و زاری می کند. در مواقع نماز، سید ابراهیم پیکر پاک حضرت رقیه را روی پارچۀ نظیفی قرار می داد و پس از نماز مجدداً آن را در دامن می گرفت، در این سه روز که مقبرۀ حضرت را تعمیر می کردند، سید ابراهیم هیچ احتیاجی به آب و غذا پیدا نکرد و حتی خواب بر او مستولی نگشت. پس از سه روز پیکر مطهر حضرت رقیه را در مقبرۀ آماده شده دفن کردند.1

 

شیخ محمد مهدی مازندرانی می نویسد: وقتی بدن مطهر حضرت رقیه را از قبر بیرون آوردند، دیدند که پشت گردۀ ایشان در اثر تازیانۀ دشمنان مجروح شده «و کان متنها مجروحاً من کثرة الضرب»2

 

عنایت حضرت رقیه علیها السلام به سید ابراهیم

 

میرزا هاشم خراسانی می نویسد: سید ابراهیم در موقع دفن این نازدانه از خدا می خواهد که پسری به او عنایت فرماید: خداوند متعال به واسطۀ این طفل معصوم دعای او را اجابت می فرماید و سید ابراهیم در حالی که بیش از نود سال داشت صاحب فرزند پسری می شود و نام او را سید مصطفی می گذارد.

عنایت دیگر اینکه به دنبال تعمیر قبر حضرت رقیه، فرماندار شام جریال خواب سید ابراهیم و تعمیرقبر حضرت رقیه را به سلطان عبد الحمید عثمانی گزارش می دهد. سلطان عبد الحمید تولیت آستانۀ مقدسۀ حضرت زینبو ام کلثوم و حضرت رقیه علیهن السلام را به سید ابراهیم و اولاد او واگذار می کند. در حال حاضر آقا حاج سید عباس، پسر سید مصطفی ، پسر سید ابراهیم تولیت این مکان های شریف را عهده دار می باشد این حادثۀ جالب و شگفت در حدود سال 1280 هجری قمری واقع شده است.3

هادی قادری در پنج شنبه 11 دی 1393 |


مرحوم شيخ احمد كافى اين شهيد گمنام و سرباز واقعى امام زمان و عاشق ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و واعظ شهير و شهيد در راه دين رضوان اللّه تعالى عليه فرمود: مرحوم سيد هاشم رضوان اللّه تعالى عليه يكى از علماء بزرگ شيعه شام بود كه سه دخترداشته ، مى گويد يكى از دخترهايم خواب رفت يك شب بيدار شد صدا زد: بابا در شب بى بى رقيه را خواب ديدم . بى بى به من فرمود: دختر به بابات سيدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است قبر مرا تعمير كنيد. بابا اعتنائى نكرد، مگر مى شود با يك خواب دست به قبر دختر امام حسين ع زد.
فردا شب دختر و سطى همين خواب را ديد: باز بابا اعتنايى نكرد. شب سوم دختر كوچولوى سيد اين خواب را ديد شب چهارم خود سيد هاشم مى گويد خوابيده بودم يك وقت ديدم يك دختر كوچولو دارد مى آيد اين دختر از نظر سِنّى كوچك است اما آنقدر با اُبهت است باصولت و جلالت دارد مى آيد رسيد جلوى من به من فرمود سيد هاشم مگر بچه هايت به تو نگفتند كه من ناراحتم قبر مرا تعمير كن ؟

گفت : من با وحشت از خواب پريدم رفتم والى شام را ديدم جريان را گفتم والى نامه نوشت به سلطان عبد الحميد، سلطان جواب نوشت براى والى كه ما جراءت نمى كنيم اجازه نبش قبر بدهيم به همين آقاى سيد هاشم بگوئيد خودش اگر جراءت مى كند قبر را نبش كند و بشكافد پائين برود قبر را تعمير كند مادست نمى زنيم سيد هاشم چند تا از علماى شيعه را ديد، اينها حرم را قُرُقْ كردند، ضريح را كنار گذاشتند كلنگ به قبرزدند، مقدار كمى كه قبر را كندند آثار رطوبت پيدا شد، پائين تر رفتند، ديدند آب آمده در قبر بدن بى بى در كفن لاى آب افتاده ، سيد هاشم رفت پائين دستهايش را برد زير بدن اين سه ساله ، بدن را با كفن از توى آبها آورد بيرون ، روى زانويش ‍ گذاشت ، آب قبر را كشيدند، نزديك ظهر شد، بدن را گذاشتند در يك پارچه سفيد نماز خواندند، غذا خوردند، دو مرتبه آمد بدن را گرفت روى دستش ، تا غروب اينها مشغول بودند، تا سه روز قبر را تعمير كردند، و به جاى آب گُلاب مصرف مى كردند، و گِل درست مى كردند و قبر را مى ساختند، جلوگيرى از آن آبها شد و قبر ساخته شد، يك تكه پارچه ديگر سيدهاشم از خودش آورد، روى كفن انداخت ، بدن را برداشت ، در قبر گذارد. علماى شيعه مى گويند در اين چند روز همه گريه مى كردند سيد هاشم هم همينطور، اما روز سوم وقتى سيد هاشم بدن را در قبر گذاشت و آمد بيرون ديگر داد مى زد گفتم سيد هاشم چى شده چرا فرياد مى زنى ؟ گفت به خدا ديدم آنچه شنيده بودم ، اين كلمه را بگويم امروز آتشت بزنم هِى داد مى زد رفقا به خدا ديدم آنچه شنيده بودم . گفتيم سيد هاشم چه ديدى ؟ گفت به خدا وقتى اين بدن را بردم در قبر دستم را از زير بدن بيرون كشيدم يك مقدار گوشه كفن عقب رفت ديدم هنوز بدنش ‍ كبود و سياه است ، هنوز جاى آن تازيانه ها روى بدن اين سه ساله باقى است .

التماس دعا دارم.یا رقیه (س)

هادی قادری در پنج شنبه 11 دی 1393 |

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )